چیستی طرح و چگونگی طراحی

مبانی طراحی معماری

   در مواجهه با یک سوژه طراحانه، فرایند طراحی با پاسخ طراح به دو پرسش چیستی و چگونگی آغاز می‌شود. «چیستی» ناظر بر ماهیت و کارکرد است و پرداختن به آن زمینه را برای شفاف‌سازی و صراحت‌بخشی به صورت مسئله مهیا می‌سازد. لیکن پاسخ به «چگونگی» بیش از آن‌که مقطعی باشد، مستمر و هم‌واره در جریان است و حتی تا یافتن راه‌حل مسئله و ارائه طرح ادامه خواهد یافت. «چگونگی» ناظر بر فرایندها، روش‌ها و فنون واکاوی و پرداختن به مسئله است و ممکن است حتی شئونات حاکم بر طراحی را در بر گیرد. شاید وجه تمایز معماری و شهرسازی به‌عنوان هنرهای کاربردی و آمیخته با علوم مهندسی، با سایر هنرها در همین چیستی و چگونگی باشد که دو روی سکه‌ی مسئله (سوژه / ابژه) را تشکیل می‌دهد. چرا که در خارج از حیطه‌ی هنرهای کاربردی پرسش از چیستی گاهی بی‌معنا جلوه کرده و تأثیری بر چگونگی خلق اثر هنری نداشته باشد. هرچند این گزاره‌ای اغراق‌آمیز و البته قابل تأمل است.

   در حیطه‌ی دیسیپلین‌های معماری و شهرسازی شناخت ماهیت و چیستی مسئله، سنگ‌بنای چگونه پرداختن به آن در ادامه‌ی راه خواهد بود. از این رو همیشه فرایند برنامه‌ریزی، طرح‌ریزی و طراحی با «شناخت» آغاز می‌شود. چیستی و چگونگی از دغدغه‌های بنیادین اندیشمندان و نظریه‌پردازان معمار و شهرساز و سایر رشته‌های مرتبط و وابسته است. کتاب‌های نام آشنای «تئوری شکل (خوب) شهر»، «چگونه به مسئله‌ی شهرسازی بیاندیشیم؟»،  «طراحان چگونه می‌اندیشند؟»، «تفکر ترسیمی برای طراحان و معماران» و سایر موارد مشابه، تلاش‌هایی است به‌منظور ابهام‌زدایی از فرایند طراحی. تصور عامیانه بر این است که طراحی به‌مثابه چوب‌دستی جادویی است که طراح با به حرکت درآوردن آن طرح را به یک باره خلق می‌کند. این تصور از آن‌جا نشأت می‌گیرد که طرح فارغ از بستر طراحی شکل گرفته و ارتباطی میان گام‌های آغاز و پایان فرایند وجود ندارد. البته گاهی برای خود حرفه‌مندان معمار و شهرساز نیز این ابهام به‌وجود می‌آید و برخی بروز آن را با توجه به گم‌شدن بسیاری از داده‌ها، اطلاعات، تحلیل‌ها و ترسیم‌ها در میان انبوهه‌ی گزارشات و آلبوم‌ها توجیه می‌کنند. لیکن برخی بر این باورند که از اساس تمامی فرایند طراحی به‌درستی مستند نمی‌شود و بخش عمده‌ای از فرایند طراحی، به‌ویژه مسیری که در ذهن طراح طی می‌شود، عینیت و نمود خارجی نمی‌یابد. از این رو ادبیات، روش‌ها و فنون بازگوشده در کتاب‌های فوق، به‌منظور نزدیک کردن این دو دیدگاه به یکدیگر است. یعنی آشنا نمودن مخاطبان غیرحرفه‌ای، حرفه‌مندان آماتور و مدیران پرمشغله با فرایندهای طراحی و شکل‌گیری طرح، و ساده‌سازی و قابل ادراک نمودن فرایند طراحی و مستندسازی صریح و غیرمبهم از سوی طراحان.

   نقد و قضاوت از دیگر موارد مبتلابه در هنر و دیسیپلین‌های معماری و شهرسازی است که از آن گریزی نیست. فارغ از کیفیت و کفایت مطالعات و تحلیل‌ها، همواره این مشغله‌ی ذهنی برای طراحان و مدیران وجود دارد که آیا طرح نهایی (به‌عنوان خروجی فرایند عریض و طویل طراحی) تمامی توقعات و انتظارات مورد نظر (کارفرما) به‌عنوان مفروضات مسئله را پاسخ‌گوست؟ اگر پاسخ منفی است: چگونه باید به اصلاح آن پرداخت؟ و اگر پاسخ مثبت است: چگونه باید ایده‌آل‌ترین طرح را از میان سایر گزینه‌های احتمالی برگزید؟ نقد هنری آداب، اخلاق، اصول و البته معیارهای خاص خود را دارد؛ لیکن در غالب موارد بیم آن می‌رود که اعمال سلیقه جای تمام این موارد را گرفته و در نهایت به خطا رویم. از این رو همانند شفاف‌سازی و ابهام‌زدایی از فرایند طراحی، نیازمند مفهوم‌سازی و قاعده‌مند نمودن فرایند نقد و ارزیابی هستیم.

درختواره فلسفه علم

   ضرورت پرداختن به مباحث بنیادین و مبانی نظری در پژوهش‌های علمی بر کسی پوشیده نیست، ولی ممکن است در یک پروژه‌ی طراحی ضرورت آن چندان محسوس نباشد. دلیل این امر را باید در جایگاه حوزه‌های دانشی و پارادایم‌های علمی در درختواره‌ی تکوین علم (فلسفه‌ی علم) دانست. کاشت بذر تفکر در بستر ایدئولوژیک موجب شکل‌گیری انشعاب‌های مختلف حوزه‌های دانشی می‌گردد و در این سیرورت، دیسیپلین‌های مختلف شکل گرفته و هویتی مستقل می‌یابند. در ساختاری سلسله‌مراتبی از پارادایم، مکاتب و سبک‌ها؛ در نهایت فن (تخنه یا تکنولوژی) به‌عنوان میوه و محصول نهایی این درخت سربرمی‌آورد که تکنیک‌ها، اصول و استانداردها از گونه‌های مختلف این میوه هستند. از این رو در حل بسیاری از مسائل و هرجا که نیازمند استفاده از ابزارهای علمی هستیم، مستقیماً به میوه و محصولات نهایی رجوع کرده و با اصل و ریشه آن کاری نداریم. هر قدر استفاده از ابزارهای علمی عمومیت بیشتری پیدا کند، به‌دلیل جا افتادن آن در میان حرفه‌مندان و بهره‌وران، کمتر ضرورت پرداختن به مبانی و معانی احساس می‌شود. برای نمونه اسلوب مرسوم فرایند برنامه‌ریزی و طراحی چه در حوزه‌ی شهر و چه معماری از سه فاز شناخت، تحلیل و طراحی پیروی می‌کند و کمتر در صحت و کفایت آن کنکاش می‌شود. و یا ابزارهای تحلیلی (فنون و تکنیک‌ها) ارزیابی، سنجش وضعیت و نظایر آن مانند SWOT چنان مرسوم و متداول گشته است که پای ثابت شرح خدمات مشاوره در دیسیپلین‌های مختلف است. البته ممکن است به مرور زمان به‌دلیل فرسایش و ناکارآمدی ابزارها از یک سو، و یا توسعه و بازنگری در بنیان‌های نظری از سوی دیگر در یک فرایند توسعه‌ای (توسعه‌ی علمی) ابزارهای جدید نیز شکل گیرد و یا برخی از ابزارهای ناکارآمد کنار گذاشته شود.

بیشتر بخوانید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *