بهطور عامیانه میتوان اظهار داشت که در سنوات گذشته اهرمهای مالی – اعتباری و مدیریتی (بهطور خاص ضوابط و مقررات ساختوساز) هستهی بنیادین بستهی تشویقی نوسازی را تشکیل میدادند. لیکن فارغ از دستهبندی ارائه شده؛ در نهایت وقتی میتوان به هر چیز برچسب «مشوق» را چسباند که قابل محاسبه بهشکل ریالی باشد. آنگونه که بتوان آن را در معادلهی بیمجهول “دو دو تا؛ چهار تا” جایداد. بهدلیل محدودیت همیشگی منابع مالی و اعتباری، در کنار مواردی چون اعطای رایگان جواز و یا واگذاری رایگان معابر بنبست، ضوابط و مقررات ساختوساز نقش پررنگتری یافت و در کانون توجه قرار گرفت. در اینجا میتوان بهطور مشخص از اعطای تراکم تشویقی و افزایش سطح اشغال یا نظایر آن نام برد. از این رو میتوان ادعا نمود: آنچه که بهعنوان بستهی تشویقی مطرح است، در حقیقت ضوابط و مقررات ویژهی ساختوساز در بافتهای فرسوده است که در صدد تسهیل و تحریک بازار مسکن و ترغیب سرمایهگذار بخش خصوصی است.
پس از گذشت چند سال از اعمال سیاستهای تشویقی (با محوریت ضوابط تشویقی ساختوساز)، بخشی از بافتهای فرسوده درگیر جریان نوسازی شدهاست. از این حیث مناطق و مواضع مختلف شهر، آهنگ نوسازی متفاوتی را مینوازند که دلایل آن را باید در مؤلفههای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی جستوجو کرد. با این وجود، بهدلیل تغییر در شرایط و زمینههای نظام اقتصادی مؤثر بر بازار مسکن و یا حتی متأثر از بازار مسکن!، جریان نوسازی کم و بیش شتاب اولیهی خود را از دست داده و بعضاً دچار رکود شد. ناگفته نماند که نوسازی کالبدی به مقصد (Aim) نهایی توسعه ختم نشده و حتی بهدلیل بیتوجهی نسبت به استانداردهای معماری و شهرسازی و نقض پیشفرضها و ملاحظات طرح جامع و تفصیلی تهران، نوک پیکان انتقادها را به سمت خود جذب نمود. تا آنجا که ضرورت بازنگری در ضوابط و مقررات از یک، و تزریق منابع مالی و اعتباری از سوی دیگر در دستور کار قرار گرفت. در این میان نباید از تأثیر فعالیت ستاد بازآفرینی پایدار کلانشهر تهران و استفادهی سازمان نوسازی از این فرصت غافل شد. چرا که تا پیش از آن سازمان نوسازی یکهتاز و میاندار میدان نوسازی بود و بهعنوان تنها کنشگر فعال در عرصهی نوسازی، این بار سنگین را بهتنهایی به دوش میکشید و در این برهه ضرورت نقشآفرینی همهی کنشگران؛ خود ضرورتی بود در بازنگری بستهی تشویقی و استفاده از همهی ظرفیتهای فراسازمانی موجود. با این تفاسیر میتوان عنوان نمود که بستهی جدید توأمان ترویجی، تشویقی و انگیزشی است. لیکن طرح یک پرسش ضروری بهنظر میرسد تا باز هم توجه دستاندرکاران امر به فلسفهی وجودی بستهی تشویقی معطوف گردد.
چرا برای نوسازی بافتهای فرسوده، باید مشوقها و تهسیلات اعطا گردد؟ مگر نه آنکه در سایر نقاط غیرفرسودهی شهر، بهشکل خودانگیخته نوسازی و ساختوساز در جریان است!؟ بگذارید قبل از آنکه به این پرسش پاسخ دهید و یا دست کم به آن فکر کنید، پرسش دیگری را مطرح نمایم: چرا و بنا به چه ضرورتی همهی مواضع فرسوده باید به شکل یکسان از تمامی مشوقهای پیشبینیشده بهرهمند شوند؟
بهنظر میرسد منابع قابل توجهی صرف میشود که در نهایت به نوسازی منجر نمیگردد. از این رو هدایت منابع و تسهیلات و به تعبیری هدفمندسازی مشوقها باید قبل از هدر رفت منابع بیشتر در دستور کار قرار گیرد. بهطور قطع تسهیلات و یارانههای اعطایی در مناطق مختلف نظیر 7، 10، 17، 15 و … نمیتواند و نباید یکسان در نظر گرفته شود. درصورتیکه برخی از مناطق که درصد نوسازی بیشتری دارند و افزون بر آن جذابیت بیشتری هم برای سرمایهگذاری دارند از لیست اعطای مشوقهای و تسهیلات خارج شوند و یا تسهیلات کمتری برای آنها تخصیص داده شود، از این منابع آزاد شده میتوان برای افزایش جذابیت سرمایهگذاری و تحریک نوسازی در مواضع کمتر نوساز شده استفاده نمود.